گاهی برای کشـیدنِ فـریـاد
هـزاران پیکـاســو هـم کـافـی نیسـت . . .
گاهی برای کشـیدنِ فـریـاد
هـزاران پیکـاســو هـم کـافـی نیسـت . . .
زندگی کتابی است پر ماجرا ...
هیچگاه آن را به خاطر یک ورقش دور نینداز . . .
از هیچ کار بچگیم پشیمون نیستم
جز این که آرزو داشتم بزرگ شم !
قـــــدر لحـــــظـه ها را بـدان …
زمـانــــــی می رسد که تـو دیگــــــــر قادر نیستـــــی بگـویـــــی :
جبــــــران مـــــی کـنم …
همینــــکه آرزوهایــــم را خــــاک کــــردم
به آرامش رسیـــدم
چــــه ســــاده بود خوشبختــــی…
روزانه هزاران انسان
به دنیا می آیند …
اما نسل انسانیت
در حال انقراض است … !
هیچ انتظاری از کسی ندارم!
و این نشان دهنده قدرت من نیست!
مسئله، خستگی از اعتمادهای شکسته است…
دنیای عجیبی شده است . . .
برای دروغ هایمان ،
خدا را قسم میخوریم ،
و به حرف راست که میرسیم ؛
می شود جان ِ تــو…
انقدر
فریاد هایم را سکوت کردم
که اگر به چشمانم نگاه کنی
کر می شوی!
نقش یک درخت خشک را
در زندگی بازی می کنم
نمی دانم که باید چشم انتظار بهار باشم
یا هیزم شکن...
کوچه ها را بلد شدم
رنگهای چراغ راهنما
جدول ضرب
دیگر در راه هیچ مدرسه ای گم نمیشوم
اما گاهی میان آدمها گم میشوم
آدم ها را بلد نیستم.!
خنده هایم شکلاتی شده اند ولی زیادی خالص …
تلخ تلخ …
خدایـــــــــــــا . . .
چرا تا زنده ایم
روانمان را شـــــــــاد نمی کنی ؟ !
همیکنه مردیم . . .
شادروانمان می کنی ؟ !
روزگار لعنتی !
هر سازی زدی رقصیدم ، بی انصاف یکبار هم تو به ساز من برقص !
ببین دلم چه شوری می زند . . .
گيــــــريم پشــــــت صحـــنه کــــــات نمـــي دهــــــند
تـــا کــــــي خـــود را در آيـــنـــه
گـــريـــم ميکــــــني ؟
زندگی !
کلاهت را بـه هوا بیانداز . . .
که من دگر جان بازی کردن ندارم !
تو بردی . . .
تقصیر از ما نیست که روی حرفمان نمی مانیم
ما بر روی زمینی زندگی میکنیم
که هر روز خودش را دور میزند
آدم ها لالت می کنند...
بعد هی می پرسند...
چرا حرف نمی زنی
این خنده دارترین نمایشنامه ی دنیاست..
واقعیت
خنده دارترین لطیفه ی دنیاست
تعداد صفحات : 6